کد مطلب:149211 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:262

دو مسؤولیت بزرگ مردم
این مطلب را هم در مقدمه باید عرض بكنم: در همه ی اینها مردم مسؤول اند؛ یعنی شما مردمی كه اینجا نشسته اید، هیچ خیال نمی كنید كه در این قضیه مسؤول هستید و خیال می كنید كه مسؤول فقط گویندگان هستند. دو مسؤولیت بزرگ، مردم دارند یك مسؤولیت این است كه نهی از منكر بر همه واجب است. وقتی كه می فهمید و می دانید - و مردم اغلب هم می دانند - كه دروغ است، نباید در آن مجلس بنشینید، كه حرام است، بلكه باید مبارزه كنید. و دیگر این تمایلی است كه صاحب مجلسها و و مستمعین به گیراندن مجلس دارند، مجلس باید بگیرد، باید كربلا بشود. روضه خوان بیچاره می بیند كه اگر بنا بشود هر چه می گوید از آن راستها باشد مجلسش نمی گیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمی كنند، ناچار یك چیزی هم اضافه می كند. این انتظار را مردم باید از سر خودشان بیرون كنند، [نگویند] فلان روضه خوانی كه مجلس او می گیرد، فلان روضه خوانی كه كربلا می كند. كربلا می كند یعنی چه؟! شما باید روضه ی راست را بشنوید و معارف و سطح فكرتان بالا بیاید، به طوری كه اگر در یك كلمه


روحتان اهتزاز پیدا كرد، یعنی با روح حسین بن علی هماهنگی كرد، و اشكی ولو ذره ای، ولو به قدر بال مگس [جاری شد،] اگر یك چنین اشكی در حالت هماهنگی روح شما با حسین بن علی از چشم شما بیرون بیاید، واقعا مقام بزرگی برای شماست. اما اشكی كه از راه قصابی كرن بخواهد از چشم شما بیاید، اگر یك دریا هم باشد ارزش ندارد. «داد بكشید» یعنی چه؟! چرا داد بكشید؟! نقل كردند یكی از علمای بزرگ در یكی از شهرستانها تا اندازه ای در دین داشت. و همیشه ایراد می گرفت، می گفت: چرا این حرفهای دروغ را می گویید؟ و می گفتند تعبیرش هم این بود، می گفت: این زهر مارها چیست كه می گویید؟ او گفت: غیر از این نمی شود، اگر اینها را نگوییم اصلا باید در دكان را تخته كنیم و برویم. گفت: خیر، اینها دروغ است. تا اینكه آن آقا خودش در مسجد خودش مجلسی بپا كرد و همان واعظ را دعوت كرد، خودش هم بانی شد. به او گفت: من می خواهم به عنوان نمونه یك مجلسی ترتیب بدهم، تو هم باید مقید باشی جز از كتابهای معتبر هیچ روضه ای نخوانی، فقط روضه ی راست بخوانی (گفتند تكیه كلامش هم این بود كه از آن زهر ماری ها، یعنی از آن دروغها)، از آن زهر ماری ها چیزی نگویی. گفت: چشم، چون مجلس مال شماست من هم همین طور [عمل می كنم.] شب اول خود آقا در محراب رو به قبله نشسته بود. منبر را هم كنار محراب گذاشته بودند. آن آقا رفت صحبتهایش را كرد،نوبت روضه شد. او مقید بود كه جز روضه ی راست چیزی نخواند. خواند و خواند، مجلس هیچ تكان نخورد و همین طور یخ كرده بود. این آقا دید عجب! این مجلس مال خودش هم هست، بعد مردم چه می گویند، زنها می گویند لابد آقا نیتش پاك نیست كه مجلسش نمی گیرد، اگر آقا خودش نیتش درست بود، اخلاص نیت داشت حالا كربلا شده بود. دید آبرویش دارد می رود. چه بكند؟ آرام و زیر چشمی به او گفت: كمی از آن زهر ماری ها قاطی كن.

یك مسؤولیت بزرگ این مسؤولیت است، [مقاومت در برابر] این انتظاری كه مردم برای كربلا شدن دارند. این خودش دروغ ساز است و لهذا غالب جعلیاتی كه شده است، مقدمه ی گریز زدن بوده است؛ یعنی جعل شده است برای اینكه بشود از آن جعل یك گریزی زد و اشك مردم را جاری كرد، و غیر از این چیزی نبوده است.